رویام | ||
|
دریا بیکران است و زورق من کوچک به " تو " توکل می کنم که همه کس را حمایت می کنی با من بمان که ظلمت شب از راه می رسد وقتی که هیچ یاوری نیست و آسایش گریخته است خدایا ای یاور بی کسان با من بمان در هر لحظه به حضور " تو " نیازمندم چه چیزی جز لطف " تو " می تواند ترس ها را در هم شکند؟ چه کسی جز " تو " می تواند راهنما و پناه من باشد ؟ در روزهای ابری و آفتابی با من بمان از هیچ دشمنی نمی هراسم چون " تو " در کنار منی آنجا که " تو " هستی اشک ها سوزنده نیستند مرگ هم تلخ نیست اگر با من بمانی همیشه پیروزم. کشتی هایم به دریا رفته اند حتی اگر بادبانها و دکل های شکسته برگردند به دستی اعتماد دارم که هرگز شکست نمی خورد و از پلیدی ، نیکی به بار می آورد حتی اگر کشتی هایم در هم شکنند و همه امیدهایم غرق شوند فریاد می زنم : به " تو " اعتماد می کنم . خودت باش به اعتماد هیچ شانه ای اشک مریز به اعتبار هر اشکی هم شانه مباش آدمی به خودی خود نمی افتد اگر هم بیفتد از همان سمتی می افتد که تکیه کرده است . [ یک شنبه 24 آذر 1392برچسب:اعتماد, ] [ 21:36 ] [ رویا فتح اللهی ]
|
|
[ طراحي : قالب سبز ] [ Weblog Themes By : GreenSkin] |