رویام | ||
|
یک شبی مجنون نمازش را شکست بی وضو در کوچه لیلا نشست عشق ، ان شب مست مستش کرده بود فارغ از جام الستش کرده بود گفت یارب از چه خوارم کرده ای برصلیب عشق دارم کرده ای خسته ام زین عشق ، دلخونم مکن من که مجنونم تو مجنونم مکن مرد این بازیچه دیگر نیستم این تو و لیلای تو ، من نیستم گفت ای دیوانه ، لیلایت منم در رگت پنهان و پیدایت منم سالها با جور لیلا ساختی من کنارت بودم و نشناختی... |
|
[ طراحي : قالب سبز ] [ Weblog Themes By : GreenSkin] |